ببین از جان خود سیرم تو رامن چشم در راهم وتاروزی که میمیرم تو را من چشم در راهم تمام دلخوشی هایم به امید حضور توست ولی بی تو زمین گیرم تورا من چشم در راهم ببین باران اشک از دیده میبارد به دشتی خشک وتا این هست تقدیرم تورا من چشم در راهم وچون شکستم در هجوم نامرادی ها به امیدی که در اغوش تو گیرم ارام تو را من چشم در راهم